خاطره ها
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:جمعه,امام زمان, :: 23:55 :: نويسنده : من وشما

 

جمعه 17 شهريور 1391برچسب:داستان کوتاه,قصه,داستان, :: 12:48 :: نويسنده : من وشما

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و...

مابقی در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:داستان کوتاه,قصه,داستان, :: 5:13 :: نويسنده : من وشما


مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد
تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد



ادامه مطلب ...

  

يك روز حرف هاي تو فرياد مي شود
تاريخ از محاصره آزاد مي شود

تاريخ يك كتاب قديمي ست كه در آن
از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود

از من گرفت دختر خان هرچه داشتم
تا كي به اهل دهكده بيداد مي شود

خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن
موساي قصه هاي تو نوزاد مي شود

بلقيس! ما به ملك سليمان نمي رسيم
از تاج و تخت قسمت ما باد مي شود

اي ابروان وحشي تو لشكر مغول
پس كي دل خراب من آباد مي شود

در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است
آدم به خنده هاي تو معتاد مي شود

آرش پورعليزاده ـ رشت

جمعه 17 شهريور 1391برچسب:آواره,فریدون مشیری, :: 2:16 :: نويسنده : من وشما

 

 نيمه شب بود و غمي تازه نفس ,

ره خوابم زد و ماندم بيدار .

ريخت از پرتو لرزنده ي شمع

سايه ي دسته گلي بر ديوار .

مابقی در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...

 

 

فصل نوزدهم

حاج آقا هم نمی دانست چه بگویدعرفان امروز تقریبا تا ظهر یک بند گریه می کرد گاهی آرام و گاهی بلند. وقتی می رفتیم پشت در اتاقش تا با حرف زدن کمی آرامش کنیم با صدای بلندتری گریه می کرد و التماس می کرد که تنهایش بگذاریم. برای نماز هم مسجد نیامد. بعد از نماز ماجرا را برای حاج آقا تعریف کردم

مابقی در ادامه مطلب...

 



ادامه مطلب ...

 کسب مدال طلای فوق سنگین و شکستن رکورد جهان توسط قوی ترین مرد پارالمپیک، ♥ سیامند رحمان ♥ بر همه ورزش دوستان و ایرانیان مبارک.
امیدوارم به همون اندازه که از ورزشکاران المپیک قدردانی شد، از این عزیزان هم قدرشناسی به عمل بیاد!

این شیر مرد رو هم به جمع اون پنج ابر انسان پارالمپیک اضافه کنید تا بشن ششتا

جمعه 17 شهريور 1391برچسب:مادر, :: 1:38 :: نويسنده : من وشما

به دنیا آمد تا دختر کسی شود 
ازدواج کرد تا همدم کسی شود
بچه دار شد تا مادر کسی شود 
برای همه کسی شد، اما خودش بیکس ماند !!!

 

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:تنفی در غیب, داستان,داستان زیبا, :: 18:38 :: نويسنده : من وشما

 

بچه ام دارد می میرد!
نکند از آثار بلوغش ترسیده؟! در این مدت ندیده بودم صبح برای غسل حمام برود. دکتر هم می گفت زمان می برد تا قوای جنسی اش به فعالیت لازم برسند. اما چرا این همه گریه؟!

مابقی در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...

 مسابقات پارالمپیک لندن جریان دارد و در آن علاوه بر رویدادهای ورزشی که جذابیت خاص خود را دارند، می توان با ورزشکارانی آشنا شد که سختی ها و محدودیت های ناشی از معلولیت برای آنها بی معناست. این آشنایی می تواند به زندگی ما روح تازه ای ببخشد

مت استاتزمن  ورزشکار 29 ساله آمریکایی که بدون داشتن دست، در رقابتهای تیر و کمان به کمک پاهای خود شرکت کرده است او کمان را به کمک شانه اش می کشد و تیر را با پایش در کمان می گذارد 

مابقی در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 314
بازدید کل : 60104
تعداد مطالب : 139
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1



برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب