خاطره ها آخرین مطالب
سه نقطه هاي تو گاهي هزار واژه ومن هنوز در تب يك نقطه از لبت بي تاب هميشه معني صد اضطراب...من، بي تو هميشه ديدن بي پرده ی شما در خواب مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم,شعر,عاشقانه, :: 17:10 :: نويسنده : من وشما
گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من این جمله که برای بیانش به چشم تو مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : من وشما
اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا مَولايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ آقاجان سلام سلام بر تو که باب الله هستی و هیچ کس جز از درگه تو به درگاه الهی راه نمی یابد. سلام بر تو که مضاعف کننده خوبی ها و از بین برنده ی گناهان، به اذن الهی هستی. مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. ادامه مطلب ... يك روز حرف هاي تو فرياد مي شود تاريخ يك كتاب قديمي ست كه در آن از من گرفت دختر خان هرچه داشتم خاتون! به رودخانه ي قصرت سري بزن بلقيس! ما به ملك سليمان نمي رسيم اي ابروان وحشي تو لشكر مغول در تو هزار مزرعه خشخاش تازه است آرش پورعليزاده ـ رشت
نيمه شب بود و غمي تازه نفس , ره خوابم زد و ماندم بيدار . ريخت از پرتو لرزنده ي شمع سايه ي دسته گلي بر ديوار . مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ...
فصل نوزدهم حاج آقا هم نمی دانست چه بگوید! عرفان امروز تقریبا تا ظهر یک بند گریه می کرد گاهی آرام و گاهی بلند. وقتی می رفتیم پشت در اتاقش تا با حرف زدن کمی آرامش کنیم با صدای بلندتری گریه می کرد و التماس می کرد که تنهایش بگذاریم. برای نماز هم مسجد نیامد. بعد از نماز ماجرا را برای حاج آقا تعریف کردم مابقی در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... بچه ام دارد می میرد! مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... من چهارمین نفری هستم که راز عرفان را فهمیدم. مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... فکر کنم به ما شک کرده باشد. مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... یه سنگریزه وقتی تو کفش باشه دیگه یه سنگریزه نیست قلوه سنگه ! . . .
نمیدونم چه رمزیه لامصب بعضیا میگن "عزیزم” انگار فحش دادن ولی بعضیام هستن به آدم میگن "زهر مار” انگار دنیا رو به آدم دادن… . . . مابقی در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... حاج آقا عبداللهی حسابی از من ناراحت شد و گفت از شما انتظار نداشتم! چه کار ناهنجاری از عرفان سر زده که او را به جن زدگی یا روان پریشی متهم کردید؟! اگر نوجوان یا جوانی از خوف خدا شب بیداری یا گریه کرد، باید بگوییم دیوانه است؟! امیر المومنین – علیه السلام – چه خوب فرمودند که: متقین در چشم مردم دیوانه اند، اما دیوانه نیستند بلکه امر عظیمی را دریافت کرده اند… مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... خدایا توهستی که برایت سیاهی شب به سجود است و روشنایی روز و نور مهتاب و پرتو خورشید و صدای آب نیز." "خدایا توهستی که خودت را در هر چیز به من می شناسانی مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... واسه این ۲ تا: ء، ع واسه این ۳ تا: ث، س، ص و واسه این ۴ تا: ز، ذ، ض، ظ ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:ای خدا شکرت ولی این زندگیست, :: 17:58 :: نويسنده : من وشما
میگذشت از کوچه ما دوره گرد مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... من سکوت خويش را گم کرده ام . لاجرم در اين هياهو گم شدم . من که خود افسانه ميپرداختم , عاقبت افسانه مردم شدم ! مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... دکتر روانشناس با اطمینان می گفت شیزوفرنی است. جیغ آن شب و خیره شدن و خلسه های گاه و بیگاه و برخی صداها که از اتاقش می آید و با خودش حرف می زند و حرف نزدن درباره آنها و … همه ما را به ستوه آورد. عارفه پیشنهاد کرد یک دوربین مداربسته در اتاقش تعبیه کنیم. فکر خوبی بود. وسایلش را به چه مصیبتی تهیه کردم و روزی که عرفان از بعد ظهر مسجد کلاس داشت و تا بعد نماز نمی آمد کسی آمد و سریع نصبش کرد… مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... یعنی ممکن است عرفان جن زده شده باشد؟! مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 16:34 :: نويسنده : من وشما
شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : من وشما
من برعکس مامان و بابا اصلا مردد نیستم و برایم کاملا توجیه دارد. مابقی در ادامهه مطلب... ادامه مطلب ... آن که آيد ز دست دل به امان و آنکه آيد ز دست جان به ستوه گاه , سر مينهد به سينه ي دشت گاه , رو ميکند به دامن کوه مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, :: 2:3 :: نويسنده : من وشما
عرفان معرکه امتحان ماست و انگار این امتحان تمامی ندارد. مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, :: 1:50 :: نويسنده : من وشما
همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد! مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 17:47 :: نويسنده : من وشما
برای غذا عجله نکنید هنوز زمان لازم دارد. مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست ! چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست ! درین ساحل که من افتاده ام خاموش . غمم دریا , دلم تنهاست . مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:تنفسی در غیب, :: 19:49 :: نويسنده : من وشما
امروز به دکترش گفتم عرفان اصلا معمولی نیست! مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ...
دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین،گوش دادن به دروغای طرف مقابل چقدر لذت بخشه
خداییش لذتی که تو سواری بر خر شیطون هست تو سواری لامبورگینی نیست
باید تو چشم اونایی که واسشون کاری میکنی اما تشکر نمیکنن زل بزنی بگی وظیفم نبود، لطف کردم
مابقی در ادامه مطلب ....
ادامه مطلب ... آنچه من می دانم، تنها و تنها ،نوشتنِ فرداست و از ژرفای روان باور داشتنِ فردا که تو نخست باید فردا را باور کنی، ما بقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... خدای بزرگ؛ این فقط تو هستی که خودت هستی. حسم نسبت به تو عوض نشده اما احتیاجم به تو صد برابر شده. باورم نمی شود حتی از غذا و آب که هنوز برایم لذتی ندارند، لذت بخش تر شده ای. از مامان و بابا و عارفه و حتی از همکلاسی ها و دوستانم به تو نزدیک تر و راحت ترم مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... نمی دانستم بخندم یا گریه کنم.
مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : من وشما
تکیه بر جنگل پشت سر روبروي دريا هستم آنچنانم كه نمي دانم در كجاي دنيا هستم حال دريا آرام و آبي است حال جنگل سبز سبز است مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 13:1 :: نويسنده : من وشما
زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير … من گرفتم تو نگير چه اسيري كه ز دنيا شده ام يكسره سير … من گرفتم تو نگير بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير … ياد آن روز بخير مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ...
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار بى قرار بى قراریهاى آب..... مابقی در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ... پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : من وشما
جمشید بیا ببین عرفان چه نوشته! مابقی در ادامه مطلب... ادامه مطلب ... چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : من وشما
همانطور که میدانید ازدواج بر سه قسم است: ازدواج موقت، ازدواج دائم و ازدواج دانشجویی!! در این نوشتار میخواهیم راههای یک ازدواج موفق دانشجویی را مورد بررسی قرار دهیم. ازدواج دانشجویی از سه کلمهی ازدواج + دانشجو + یی تشکیل شده است!! در لغتنامه این کلمات این گونه تفسیر شده است: ادامه مطلب ... چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : من وشما
یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید. روباه: خرگوش داری چیکار میکنی؟ خرگوش: دارم پایان نامه مینویسم. روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟ خرگوش: من در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب مینویسم. روباه: احمقانه است، هر کسی میدونه که خرگوش ها، روباه نمیخورند. مابقی در ادامه مطلب.... ادامه مطلب ... |
||
![]() |